به نام آنی که مرا آفرید
با یاد و نام خدا شروع می کنم و از خدا می خواهم به حق این ماه عزیز مرا به حاجتم برساند
حاج مهدی در روز پنج شنبه ساعت 3 و 15 دقیقه بعد از ظهر در بیمارستان توحید شهر سنندج استان کردستان چشم به جهان گشود. ولی موضوع به این آسانی ها هم نبود 14 روز از موعد مقرر ولادت او گذشته بود ولی مادرش هیچ احساس دردی نداشت دکترها و خانواده هم بسیار نگران شده بودند هنگام جنگ و دفاع مقدس بود پدر وی هم در مرزها مشعول به دفاع بود.
بعد از تماس فوری دکتر خانواده مبنی بر انتقال مادر به بیمارستان مذکور مادر به همراه یکی از همسایگان به بیمارستان آورده شد و موضوع به شهرستان مریوان واقع در مرز غربی کشور که پدر وی در آنجا بود گزارش شد واو هم راه افتاد ولی هنگامی که به بیمارستان رسید همه را غمگین و آشفته یافت بسیار متعجب شده بود سئوال کرد که چه شده؟؟ و همسایه ها به او گفتند بچه و مادر دچار خفگی شدند و هر دو سیاه شده اند و دکتر ها هم گفته اند امیده نیست..
پدر وی که بسیار پریشان شده بود و در سالن فدم می زد با خدای خود چنین راز و نیاز کرد:
خدایا خداوندا من به خاطر تو به اینجا اومدم و به خاطر تو دارم این سختی ها را تحمل می کنم و خانواده ام رو به سختی انداخته ام کمکم کن .... و سپس به امام رضا (ع) متوسل شدند.......
در همین حین خبر ولادت کودک را به پدر دادند و گفتند مادر هم سالم است ولی کمی دچار خفگی شدن کودک مدتی سیاه رنگ بود و کم کم رنگ باز کرد و جابتر اینکه از بدو ورود چشمانش باز بود و اطراف رو جستجو می کرد.
و پدرش او را مهدی نامید ...